.

.

as a Guest

 

هـــــــــِــلـــ‌ُـــــــــــــــــــو !

 D-:

خیلی خوبه که آدم یه دوست دختر داره که بعضی وقتا میاد خونه ات !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

برات کادو میاره و دوســـِــــــــت داره .

خیلی خوبه !

 

بهتر از اون اینه که آدم بتونه در کمال پررویی بیاد  توی وبلاگشون و جای خودشون  آپدیت هم بکنه !!!!!!

تازه بهتر از همه اینه که با دختر مهربونش ، ۳ تایی راجع به آقای زبان دان ِ فیزیک دان  و ساعت ِ ۱۲ تا ۳ امروز به طور فشرده در ۳۸ دقیقه ، حرف بزنن .

خیلی خوبه !

بخصوص که ابروهامونو هم برداشتیم !!

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت : تازه نیت ِ مون هم این بود که وبلاگشون رو بنفش کنیم تا دوست جون که عصر از سر کار برمیگرده ، ببینه و سورپـــــــــــــــــــــــریز شه !

 

 

Graduation

 

بی دلیل عاشقش شدم .

 

بعد از 16 سال درس خوندن این اولین خردادی ِ که امتحان ندارم . فارغ التحصیلی عالم بی نظیریست دوستان ِ در حال تحصیل .

 

 

 

Funeral Ceremony

 

خوش خوشک میرداماد رو به هدف خونه می پیمودم و داشتم تصمیم می گرفتم الان برم کادو بخرم یا فردا؟ ، فردا کی برم آرایشگاه؟ ، صبح بهتره ماشین داشته باشیم یا عصر؟ .... که مبایلم زنگ میزنه و خبر یه اتفاقی رو بم میدن که من عمرا تو اون لحظه به ذهنم برسه که در طی 4 روز آینده باید برای اولین بار تو عمرم پام رو تو  بهشت زهرا بزارم ، عمرا به ذهنم برسه که یه مراسم به خاکسپاری رو از نزدیک ببینیم و درش شرکت داشته باشم ، عمرا .

 فقط به این فکر میکردم که این یه شوخی بی مزه ست که بچه ها برای اذیت کردن دارن انجام میدن ، می خواستم با اصرار به دوست ورزشکارمون بقبولونم که خبرش موثق نیست و اون بیچاره هر چی سعی میکرد منو متقاعد کنه که حقیقت داره من قبول نمی کردم . ولی وقتی به خودم اومدم دیدم یکی داره تو بغلم گریه می کنه و اون موقع بود که دیدم خبری از اون شوخی بی مزه نیست ، همون اتفاقی که بعدش هیچ امیدی نیست افتاده.

دیگه از آرایشگاه و کادو و رقص و آهنگ و تولد خبری نبود .

اشک بود و شیون و جای خالی و یه غم بی پایان

لباس سیاه بود و خرما و یه عکس با نوار سیاه

آدم های بهت زده و تسلیت  و دلداریهای بی خاصیت

 

بعد از 3 سال خونه اش رفتم .

 بعد از نمی دونم چند سال نماز خوندم .

برای اولین بار بدن بی روح دیدم .

برای اولین بار نماز وحشت و نماز میت خوندم .

برای اولین بار قبر و قبرستون دیدم.

برای اولین بار 4 روز رو تجربه کردم که قبلا تصور تحمل کردنش رو هم نداشتم .

و روز جمعه همه چیز پایان یافت .

الان احساس میکنم دارم کم کم به زندگی عادی بر می گردم ، هر چند هنوز هم از فکر اون یه ذره خاک که آخرش توش می خوابم در نیومدم ، هر چند نمی دونم  فردا و فرداها باید منتظر افتادن چه اتفاقات غیر مترقبه ای باشم ،هرچند هنوز چشمام پف داره و داغونم و امروز از روی منگی وبی حواسی  بی نهایت سوتی دادم، ولی احتمالا فردا آروم تر و بهتر از امروز خواهد بود و به قول شما هیجان انگیزتر .

 

 


 

*ـ خبر بد دیگه ای اگه دارین بیاین بدین ما هنوز تو جو خبر بد شنیدنیما! اون از دوست دختربازمون و اینم از پدر تازه دوماد ! امیدوارم اینا دیگه به خیر بگذره

*ـ دیدن استاد دانشگاه اونم تو مجلس ختم اونم  از LCD مسجد جزء پدیده های دنیای تکنولوژی امروز ِ که ما جمعه تجربه اش کردیم.

 

 

 

 

ما رو دیوونه و رسوا کردی -  حالیته ؟ ما رو آواره صحرا کردی -  حالیته ؟ آخه مام واسه خودمون معقول آدمی بودیم.دست کم هر چی که بود -  آدم بی غمی بودیم -  حالیته ؟  ....

 

تقصیر ما که نبود.هر چی بود زیر سر چشم تو بود ! یه کاره تو راه ما سبز شدی -  ما رو عاشق کردی -  ما رو مجنون کردی -  ما رو داغون کردی -  حالیته ؟ ....

 

آخه آدم چی بگه قربونتم ؟

حالا از ما که گذشت -  بعد از این اگر شبی -  نصفه شبی به کسونی مثل ما -  قلندر و مست و خراب تو کوچه برخوردی -  اون چشا رو هم بذار یا اقلا دیگه این ریختی بهش نیگا نکن ! آخه من قربون هیکلت برم – اگه هر نیگا بخواد این جوری آتیش بزنه -  پس باس تموم دنیا تا حالا سوخته باشه !!!

 


 

 هنوزم با شنیدنش خر کیف میشم ! مثل تمام دوران بچگی و نوجوونیم !!!!! یه زمانی همش رو حفظ بودم ! حالیته ؟؟ نمیدونم توی این صداها و آهنگا و دیالوگا چی هست که همیشه برام جدید و لذت بخشه.امشب کاملا اتفاقی بهش برخوردم و کاملا اتفاقی دلم خواست خاطره انگیز ترینش ( برای خودم البته ) رو اینجا بنویسمش !

 

 

 

عنوان : مامان فروغ رفت !!

کارگردان : اونی که اون بالا نشسته

ژانر : درام ، آموزنده

با شرکت : ... ( به دلایل امنیتی نمیتونم بگم ! )

 

اتفاق غم انگیزی که هممون مزه مزه میکنیم -  یکی زود تر و یکی دیر تر !

 

داشتن موهای بلند و ورزش کردن جزو افتخاراتیه که نصیب هر کسی نمیشه !

 

من میگم وقتی یه چیزیو گذاشتی ته صندوقچه دیگه بیرون کشیدن نداره ! باید همون جا بمونه و حسابی خاک بخوره.وقتی جلو دست و پا نباشه کمتر متوجه حضورش میشی.

 

ما هممون موجودات خودخواهی هستیم ! هممون اون کاری رو میکنیم که دوست داریم بکنیم -  هر چند یقیین داشته باشیم که به طرف مقابلمون آسیب های هولناکی میرسونیم.

 

ما هممون موجودات خود آزاری هستیم ! خودمون رو مقابل یه فعلی قرار میدیم که دوست داریم -  حتی اگر یقیین داشته باشم که به خودمون ضرر های غیر قابل جبرانی میزنیم.

 

"ضربه" یه جور خوردنیه . مثل غذا !!!! غذا برای زنده موندن لازمه -  ضربه هم برای زندگی کردن.

 

من هم می تونم احمق باشم !!! دیدی ؟؟؟ دیدی من هم می تونم با همه خونسردیم خودمو به گاف بدم ؟  

 


واضح می نویسم :  

از اینکه امروز دیدمت خیلی خیلی خوشحال شدم رفیق ! هر چند که میدونم اخمام تو هم بوده و خیلی خوش خلق نبودم و اونقدری که باید ازت پذیرایی نکردم !!!

 

 

 

 

 

میتونی یه حال ساده مثال بزنی ؟

میتونی یه حالگیری ساده مثال یزنی ؟

 

یه سردرد کوچولو -  دو تا دست یخ کرده و زلزله گرفته -  یه صورت گچی -  دو تا چشم ورقلمبیده -  یه حالت متحمل -  یه درجه حرارت آپ !!!!

 

میدونی آرامش یعنی چی ؟ میدونی آسایش یعنی چی ؟ میدونی فراغت خاطر یعنی چی ؟ میدونی اعصاب داغون یعنی چی ؟ میدونی نروت کجاته ؟ میدونی جنون یعنی چی ؟ میدونی فشار یعنی چی ؟

 

ببینم تو که اون بالا نشستی و داری تماشا میکنی حواست هست که چیزی به اسم ظرفیت هم وجود داره که ممکنه ته بکشه ؟؟ اصلا متوجه شدی جدیدا خیلی زور میگی ؟؟ از یه آدم معتقد پرسیدم شماها این فشارارو چه جوری توجیه میکنین -  گفت اینا همه امتحانای خداست !!!  اوهووووی -  اگه نخوام قبول شم چی ؟؟؟ میفهمی "نمیتونم" یعنی چی ؟ اصلا چیزی میفهمی ؟؟! به قول دوست متاهلمون و دوست سبزمون این فهم و شعورت بد جوری تو دهنه !

 

متنفرم از این وضعیت ! فحش دارم -  مشت و لگد هم دارم ! چیزی رو شکستن کار خیلی بدیه ؟؟ خیلی زشته اگه مانیتورم رو از پنجره پرت کنم بیرون ؟ مردم چی میگن ؟؟ ( گور بابای مردم ؟؟ )  خورد کردن سی دی هم جواب میده ! گاز گرفتن یه چیز سفت یا مثلا چلوندن عروسک هم جواب میده ! میتونمم یه چیزی بچپونم تو دهنم و بعد با تمام وجود جیغ بکشم . منتها مساله اینه که من دیگه حتی حوصله فحش دادن هم ندارم چه برسه به حرکات فیزیکی !

 

فکر میکنی چقدر میتونم تحمل کنم ؟؟ مدتیه که فکر میکنم دیگه کم کم به جایی میرسم که نمیتونم ! یه نقطه هست که بهش میگن اوج جنون آنی -  من اون نقطه رو خوب میشناسم.باورت میشه ؟؟

 

یه جای کوچولویی از زندگیم بد میلنگه ! مطمئنم که اگه کمتر میلنگید گربه بهتر از این حرفا از آب درمیومد.طاقتم زیاده چون مجبوره زیاد باشه ! وقتی برای حل یه مشکلی راهی نیست پس مجبوری صورت مساله رو بذاری جلوت و هی بخونیش.موجود منعطفیم چون مجبورم ! وقتی یه مشکلیو نمیتونی حل کنی چاره ای نداری جز اینکه باور کنی که این که مشکل نیست ! یه صورت مساله دارم -  بدون گزینه -  بدون راه حل -  بدون دانشمند برای کشف راه حل -  بدون سوراخی برای فرار !

 

دیازپام داری ؟؟ افکار خودکشی چی ؟؟؟؟ ابزارش رو هم داری ؟ ماشین -  گاز -  دیوار -  معاینه فنی ؟؟! صدا خفه کن هم تهیه کن !

 

تورو خدا دستاتون رو از رو سر من بردارین .  من خودم به اندازه کافی سر درد دارم.خواهش کنم ؟ التماس کنم ؟ بمالم ؟؟؟ چی کار کنم ولم میکنین ؟؟؟ خستم -  تا ته فرو کردین -  بیشتر از این جا ندارم -  فشار ندین .