.

.

 

اون نمیدونه – من و تو که می دونیم چه اتفاقی افتاده !!

 

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست

هر کسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته به جاست

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد !


اون نمیدونه – من و تو که می دونیم چه اتفاقی داره مییفته !

 

  

خداحافظ

 

خداحافظ همین حالا – همین حالاکه من تنهام

خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام ...

 

خداحافظ - کمی غمگین - به یاد اون همه تردید

به یاد آسمونی که منو از چشم تو میدید


اگه گفتم خداحافظ - نه اینکه رفتنت ساده است

نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده است

خداحافظ ! واسه اینکه نبندی دل به رویا ها

بدونی بی تو و با تو -  همینه رسم ِاین دنیا

 

 

 

Recursive (2) OR Eroticism

استراحت ، تو یه آخر هفته ی بی دغدغه ، اونم بعد از هفته ها پشت سر هم کار کردن بدون حتی 1 روز تعطیلی ، خیلی حال می ده!

 

زندگی می تونه به ۲ قسمت تقسیم بشه ، زمانایی که آدم فیلم می بینه و زمانایی که آدم فیلم نمی بینه.

توی این 2 روز 4 تا فیلم دیدم . Amores Perros عزیزم رو برای بار 3ام دیدم و اندازه بار اول حال کردم باش ، eros  رو به خاطر اپیزود سودر برگ اش دیدم که به نظرم کار خاصی نبود ، بل دژور رو هم دیدم خوشم نیومد و دیشب آخر شب هم  Quills رو دیدم ،عالی بود ، براساس زندگی مارکی دوساد بود ، کارگردانِ فیلم فیلیپ کافمن ِ ، که فیلم های  سبکی تحمل ناپذیر هستی (براساس کتاب میلان کوندرا) ، هنری و جون (راجع به هنری میلر)  مال همین کارگردانِ ، من که خیلی خوشم اومد، حتی با اون لهجه بریتیششون و کلمه های قلمبه سلمبه اشون .

 

زندگی یه جور دیگه هم می تونه تقسیم بشه، زمانایی که آدم کار می کنه و زمانایی که آدم کار نمی کنه.

چه قدر آخر خرداد خوبه ، همه امتحان دارن ، راه نیم ساعته خونه تا شرکت رو یه ربع ِ می رم ، یوزرها هم امتحان دارن یا درس می خونن یا مرخصی ان ،سرم یه خورده خلوت تره، شرکتی هم که عصرها می رم بچه ها امتحان دارن، 2 هفته آف دادیم ، ولی امان از بعد از امتحانای این جماعت ! یحتمل چند تا پروژه در راهِ !

ما نیز همانند آبجی بزرگوارمان تصمیم داریم زن بگیریم ! شاید هم یک شیفت شب تا صبح در آژانس مشغول به کار شویم ؟ چطوره ؟

 

Recursive

 

این تمام توان من است ! پا به پای تو آمدن چه مشکل است – و دلهره اینکه در این بیقوله رفیق نیمه راه نباشم ...

 

  

قصه ها زیاده !

 

پر کار و پر مشغله ! دیر می خوابم و تا جیغ جیغ آفتاب هم کد می کنم ! نهایتا صبح که کشون کشون می برمش زیر دوش آب سرد -  تازه می فهمه که آخیش -  خواب می دیده !

 

هفته ای 6 روز می بینمش !

 

هفته ای 2 روز باهاشم !

 

هفته ای -  حتی یک روز هم نمی بینمش !

 

چند دلار هم می ندازم صندوق صدقات !

 

از خستگی له می شم ولی هیچوقت تو زندگیم اینقدر از کار کردنم راضی نبودم ! گفتم ؟ امسال سال منه ؟! می خوام زن بگیرم !!!

 


پی نوشت : نیستم -  خستم -  کمم -  بی توجهم ! همه اینا رو می دونم - شما به بزرگی خودتون ببخشین -  سهوا ـ !

 

Bygone

گفتگوی من و نازی زیر چتر  با صدای حسین پناهی

نازی : بیا زیر چتر من که بارون خیست نکنه ،می گم که خیلی قشنگه که بشر تونسته آتیشو کشف بکنه
و قشنگتر اینه که یادگرفته گوجه را تو تابه ها سرخ کنه و بعد بخوره
راسی راسی ؟ یه روزی اگه گوجه هیچ کجا پیدانشه اون وقت بشر چکار کنه ؟
من : هیچی نازی دانشمندا تز می دن تا تابه ها را بخوریم وقتی آهنا همه تموم بشه اون وقت بشر
لباسارو می کنه و با هلهله از روی آتیش می پره

نازی : دوربین لوبیتل مهریه مو اگه با هم بخوریم هلهله های من وتو چطوری ثبت می شه
من : عشق من ،آب ها لنز مورب دارند آدمو واروونه ثبتش می کنند عکسمون تو آب برکه تا قیامت می مونه
نازی : رنگی یا سیاه سفید ؟
من : من سیاه و تو سفید
نازی : آتیش چی ؟ تو آبا خاموش نمی شن آتیشا
من : نمی دونم والله،چتر رو بدش به من
نازی : اون کسی که چتر رو ساخت عاشق بود
من : نه عزیز دل من ‚ آدم بود

هارمونی !

 

دنیا کوچیکتر از اونیه که ما بخواییم توش 200 کیلومتر در ساعت برونیم !

 

میگه ارزش اون چیزیه که باهات عجین شده باشه – چیزی که نه کسی می تونه ازت بگیره نه چیزی می تونه عوضش کنه !

 

میگه کوه اگه می دونست قله آتشفشانیش آروم نمیشینه – عمرا میذاشتش رو سرش !

 

محتاط آفریده شدم ! شاید این مهمترین دلیل باشه واسه محکم وایسادنم – چون وقتی یه کاری رو می کنم – یا یه چیزی رو میگم – یا یه کاری رو شورع می کنم -  مطمئنا -  بنا به ذات محتاطم – خدشه ای به جاییم وارد نمی کنه !

 

گلستان و گردنبند - بولیز سبز (!) - موهای رنگی و صورت شاد -  شلوار چهار خونه و شلوار گشاد -  uniو پله و گروه -  آزمایشگاه و دوست بدون عینکمون - استاد و چیپس و پنیر - پروژه و شطرنج - دوست خیلی خیلی منطقیمون و ریش !  پارکینگ و دایورت و آقای تورانی-  زرچ و اسکالپ گوشت -  پارک وی -  مدرس -  صدر -  طالبی -  ساعت -  جمعه و پارک و ...

 

روزای خوبی شد ! در ادامش هم از تعطیلات پیش رو جهت استراحت مطلق استقبال می کنم !

 


ته نوشت:

 

1-       جهت همراهی با یه بابای پر کار از مسافرت رفتن تو این تعطیلات -  با کمال میل -  انصراف دادم !

2-       تیتانیوم عزیزم باهام شکاره !

3-       سینمای وحشت رو هم دیدیم !  نه دیدنش رو پیشنهاد می کنم نه میگم که نبینید ! از دید های مختلفی می شه نگاهش کرد ولی کاش یه کم بیشتر توی انتخاب بازیگزاش دقت می شد !

4-       میلان !

5-       همه  می دانند !  چیو ؟

6-       تکرار می کنم -  برای از دست ندادنش مسلما یک احمق به تمام معنا خواهم بود !

7-       گاهی وقتا از زوری بودن سرنوشت به جاهای خوبی می رسیم.

8-       گاوها -  همه به چمن علاقه دارن.